طاقت بیار رفیق :)
شرح زندگی
این روزا یه جوری شدم... خیلی بیخودی میترسم. از بس بد شانسی دیدم... ضربه دیدم. از همه چی میترسم. ازینکه نتونم دانشگاه برم... ازینکه مامان بابام و ناراحت کنم...ازینکه دختر خوبی نباشم... ازینکه خدا ازم ناراضی باشه... ازینکه به آرزوهام نرسم...ازینکه عشقمو نبینم... ای کاش خدا یه روز رو فقط به من اختصاص میداد :) احساس میکنم دوسم نداره. ازم ناراحته...که هیچوقت به حرفان گوش نمیده. هر روز داره به علامت سوال های تو ذهنم اضافه میشه...به علامت تعجبا. کی میشه این علامت ها بشه نقطه. یعنی اینکه همه چی حل شه. واقعا حیفم...18 سالمه. افسرده شدم. دوس دارم تنها باشم. حوصله کسیو ندارم. یه مدته ازش خبر ندارم ...حال و روزم خرابه. ناراحتم. میترسم چیزیش بشه. دلم نمیخواد کسی ناراحتش کنه. باحاش حرف نزدم. صداشو نشنیدم. اس ندادیم. ایییییی خدا.... جون عزیزت یه راهی جلوم بزار دیگه. بهم بگو دقیقا میخای با زندگیم چیکار کنی شاید تونسم کمکت کنم!
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |